.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

حضور جبرئيل (ع) برسر گهواره حسين(ع)

روزي حضرت جبرئيل (ع) بر زمين نازل شد. در آن هنگام فاطمه (ع) در خواب بود و حسين (ع) در گهواره خود گريه مي كرد. جبرئيل شروع كرد با او سخن شيرين بگويد و بر او سلام كند تا اينكه فاطمه(ع) از خواب بيدار شد وشنيد كسي با فرزندش حسين سخن مي گويد و او را تسكين مي دهد.

فاطمه نگاه كرد اما كسي را نيافت. اين خبر را به عرض پيامبر (ص) رساند. آن حضرت فرمود او جبرئيل بود.



:: بازدید از این مطلب : 441
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

نور سر بريده امام (ع)

وقتي لشكر ابن زياد سرهاي بريده امام حسين (ع) و يارانش را حمل مي كردند تا به يزيد برسانند. در بين را ه كنار دير راهب فرود آمدند و سر امام حسين (ع) را در صندوق گذاردند.

نيمه هاي شب بود كه راهب بانكي شنيد. چون گوش فراداد شنيد كه همه ذكر خدا و تسبيح و تقديس الهي بود. برخاست و سر از دير بيرون آورد مشاهده كرد از صندوقي كه در كنار ديوار گذارده اند نوري بزرگ بسوي آسمان بلند است و فرشتگان دسته دسته از آسمان فرود مي آيند و مي گويند السلام عليك يابن رسول الله، السلام عليك يا ابا عبدالله ، صلوات الله وسلامه عليك.

راهب مسيحي از مشاهده اين امور در تعجب شد وناله و بيتابي بر او مستولي گرديد. وقتي سفيده صبح دميد از محل عبادت خود بيرون شد و به ميان لشكر آمد و پرسيد بزرگ لشكر كيست؟

جواب دادند خولي است. نزد خولي آمد و سوال كرد در اين صندوق چيست؟

جواب داد سر حسين بن علي بن ابيطالب است.



:: بازدید از این مطلب : 421
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

ناگهان دیدم درب آسمان بازشد،معجزات امام حسین(ع)

 

جابرگوید:ناگهان دیدم درب آسمان بازشد،رسول خدا(ص)علی مرتضی(ع)امام حسن مجتبی(ع)ازآن فرودآمده ودرزمین !

جابربن عبدالله انصاری (اوازاصحاب اسراربودیعنی ازبعضی ازاسرارالهی آگاه میشد.)

اومی گوید:هنگامی که امام حسین(ع)تصمیم برخروج به سوی عراق گرفت خدمت حضرت رسیدم وعرض کردم:شمافرزندرسول خداهستید،مصلحت می بینم که شمانیزهمانندبرادربزرگوارتان امام حسن(ع)بااین قوم صلح نمایید،چراکه آن حضرت موفق شده ورستگاربود.

امام حسین(ع) فرمود:ای جابر!به راستی که برادرم این کاررابه دستورخداورسول اوانجام داد،من نیزدراطاعت خداورسول اوهستم،می خواهی همین الان پیامبرخدا(ص)علی مرتضی(ع)وبرادرم حسن (ع)راببینی؟

ومن ناگهان دیدم انگاردری درآسمان بازشد،رسول خداوعلی مرتضی وامام حسن مجتبی،حمزه سیدالشهدا،جعفروزیدازآن فرودآمده ودرزمین قرارگرفتند،من ازترس ووحشت به گوشه ای رفتم.

پیامبرخدا(ص)روبه من کردوفرمود:ای جابرمگرمن پیش ازامرحسین(ع)درکارامام حسن(ع)به تونگفتم که مومن نخواهی شدتاآنکه تسلیم فرمان پیشوایان خودگردی وبرآنان اعتراض نکنی؟!

آیامی خواهی جایگاه شوم معاویه وجایگاه رفیع فرزندم حسین(ع)وجایگاه اسفناک قاتلش یزیدلعین راببینی؟

عرض کردم آری،ای رسول خدا!

پیامبرخدا(ص)باپای مبارکش برزمین زدوزمین شکافت ودریایی آشکارگشت،آنگاه ضربه ی دیگری زدوباززمین شکافت تااینکه هفت زمین بازشدوهفت دریادیده شد.من اززیرهمه ی اینهاآتشی دیدم که درآن زنجیری بودکه ولیدبن مغیره،ابوجهل،معاویه ی طغیانگر،یزیدوشیاطین سرکش بسته شده بودند،آنان ازجهنمیان سخت ترین عذاب وکیفرراداشتند.

آنگاه رسول خدافرمود:سرت رابالابگیر.جابرگوید:من سرم رابالاگرفتم،ناگاه درهای آسمان گشوده شد،من بالاترین درجات بهشت رامشاهده کردم،آنگاه رسول خدا(ص)باهمراهان خودبه سوی آسمان سعودنمود،وقتی حضرت درهواقرارگرفت،امام حسین (ع)راصدازد:فرزندم به ماملحق شو!

امام حسین(ع)نیزبه همراه آنهاصعودنمودوهمگی به بالاترین درجات بهشت واردشدند.

آنگاه رسول خداازآن مکان به من نگاه کرددرحالی که دست امام حسین(ع) راگرفته بودبه من فرمود:ای جابر!این فرزندم دردرجه ی من است،تسلیم دستوراوشوتردیدبرخودراه مده تامومن گردی.

جابرگوید:چشمان من کورباداگرآنچه گفتم ازرسول خدا(ص)ندیده باشم.!

منبع:فضایل اهل بیت جلد۲



:: بازدید از این مطلب : 536
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

معجزات امام حسين(ع) زنده كردن مرده

راوي گويد نزد امام حسين (ع) نشسته بوديم كه جواني با حال گريه وارد شد. امام (ع) به او فرمود چرا گريه مي كني؟ او در پاسخ گفت مادرم در همين ساعت فوت كرد و وصيتي هم نكرده است. او داراي اموالي است و به من فرموده است كمترين اقدامي درباره اموالش نداشته باشم تا اينكه خبر فوتش را به شما برسانم.

امام (ع) فرمود بلند شويد تا بسراغ او برويم. همگي برخاستيم و به همراه امام (ع) به منزلي رسيديم كه مادر او در آن فوت كرده بود. امام (ع) مشرف بر منزل گرديد و دعا كرد تا خداوند او را زنده كند تا آنچه مي خواهد وصيت كند. خداوند او را به دعاي حضرت زنده كرد و در حالي كه مي نشست شهادتين مي گفت آنگاه به امام حسين(ع) نگاه كرد و عرض كرد داخل شو اي مولاي من و مرا به امر خود فرمان ده.

حضرت وارد شد و با بالش نشست و به آن زن گفت وصيت كن! خدا تو را رحمت كند.

گفت يابن رسول الله من فلان اموال و فلان اموال را در اين مكانها دارم. يك سوم آن را براي شما قرار دادم تابه هرگونه كه مصلحت مي داني براي دوستدارانت صرف كني و دو ثلث آن را براي اين فرزندم قرار دادم. اگر مي داني كه او از دوستداران توست و اگراز مخالفين تو مي باشد حقي در اين اموال ندارد. سپس از امام خواست تا بر او نماز گذارد و متولي امورش گردد و دوباره به حال قبل كه مرده بود ، در آمد.



:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

معجزات امام حسين(ع)ارائه پيامبر و اميرالمومنين(ع)،

ارائه پيامبر و اميرالمومنين(ع)

 

اصبغ بن نباته گويد به امام حسين (ع) عرض كردم سرور من از تو چيزي مي خواهم كه به آن يقين دارم و از اسرار الهي است كه به آن آگاهي داري.

امام (ع) فرمود اي اصبغ آيا مي خواهي سخنان رسول الله (ص) به ابوبكر در مسجد قبا را بشنوي؟ آري. همين را مي خواستم.

امام (ع) فرمود برخيز! مادر كوفه بوديم و ناگهان بايك چشم به هم زدن درمسجد قبا بوديم. حضرت تبسمي به چهره من كرد و گفت اي اصبغ باد يك ماه بهنگام صبح و يك ماه بهنگام شب در اختيار سليمان بن داود بود و به من بيش از سليمان داده شد.

عرض كردم والله راست مي گوئي يا بن رسول الله.

آنگاه فرمود ماكساني هستيم كه علم به قرآن در نزد ماست و آنچه نزد ماست در نزد ديگري نمي باشد. زيرا ما اهل سر خداوند هستيم. دوباره حضرت تبسمي كرد و گفت ما آل الله و ورثه رسول او هستيم. و خدا را بر اين نعمت شكر مي گويم. سپس به من فرمود داخل شو. داخل شدم و ديدم رسول خدا خود را در محراب به عباي خويش پيچيده است و انگشتهاي خود را در زير دندان فشار مي دهد و درباره خلافت بعد از خود با ابابكر سخن مي گويد و اميرالمومنين (ع) نيز در آنجا حضور دارد.



:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

معجزات امام حسین(ع)درروزواقعه عاشورا!!

 

درواقعه عاشورابعدازآخرین خطبه(سخنرانی)امام به جهت هدایت وارشاددشمن.عمربن سعدسردارسپاه یزیددستورداددورتادورخیمه های امام حسین(ع)ویارانش خندق(گودال)کندندودرون گودال راآتش زدند.

دراین هنگام مردی که سواربراسبی بودبه طرف خیمه هاآمدوفریادزد:

ای حسین!وای یاران حسین!شادباشیدبه چشیدن آتشی که دردنیابرافروخته اید!

امام فرمود:این مردکیست؟

گفتند:ابن ابی جویریه مزنی!

امام(ع)دعاکردند:بارالها!عذاب آتش رادردنیابه اوبچشان!

هنوزسخن امام تمام نشده بودکه اسبش اورادرآتش خندق افکندوهلاک شد!!


 

وبعد،مرددیگری ازلشگرعمربن سعدنزدیک آمدوفریادزد:ای حسین!وای اصحاب حسین!رودفرات رانمی بینیدکه همانندشکم ماربخودمی پیچد؟!بخداسوگندکه قطره ای ازآن رانخواهیدچشیدتاتلخی مرگ رادرکام خوداحساس کنید!

امام فرمود:این کیست؟

گفتندتمیم بن حصین است.

امام(ع)فرمود:این مردوپدرش ازاهل آتشند،خدایا!اورادرنهایت عطش وتشنگی بمیران!

ناظران نوشتندکه تشنگی وعطشی بی سابقه برتمیم عارض شدوازشدت تشنگی ازاسب برزمین افتادوآنقدرپامال اسبان شدتا به هلاکت رسید!


شخصی دیگربه سوی امام ویارانش آمدوگفت:حسین درمیان شماست؟

اصحاب امام پاسخ دادند:ایشان امام حسین است چه می خواهی؟

گفت:ای حسین !تورابه آتش جهنم بشارت می دهم!

امام فرمودند:سخنی دروغ گفتی،من نزدپروردگاربخشنده وشفیع ومطاع می روم،توکیستی؟

گفت:من ابن حوزه هستم.

امام (ع)درحالی که دستهای مبارکش رابسوی آسمان بلندکردگفت:خدایا!اورادرآتش بسوزان.

آن مردبه خشم آمد،وناگاه اسب او رم کردوابن حوزه به زمین سقوط کرددرحالی که پایش به رکاب اسب گیرکرده بود،آنقدربدنش روی خاک کشیده شدکه قسمتی ازبدنش جداشدوقسمت دیگربه رکاب اسب آویزان بود،وسرانجام پس ازبرخوردباقی مانده بدنش به سنگ،درمیان آتش خندق افتادومزه آتش جهنم راچشید.

امام بخاطراستجابت دعایش،سجده ی شکربجای آوردودستانش رابلندکردوعرض کرد:ای خدا!ماازمقربان درگاه تو،اهل بیت پیامبرتووذریه اوهستیم،حق ماراازجباران ستمگربستان،بدرستی که توشنواوازهرکس به مخلوق خودنزدیکتری.


 

محمدبن اشعث به طعنه گفت:چه قرابتی(فامیلی)بین تووپیامبراست؟!!

امام (ع)گفت:خدایا!محمدبن اشعث می گویددرمیان من وپیامبرت نسبتی نیست،خدایا!امروزطعم ذلت وخواری خودرابه اوبچشان تامن عقوبت اوراببینم.

اندکی بعدمحمدبن اشعث به جهت قضای حاجت(یاهمان دستشویی رفتن)ازاسب پیاده شدوعقربی اوراگزیدوبالباسی آلوده به هلاکت رسید.(نویسنده می گویدروایت دیگری هست که می گویدعقرب اوراگزیدولی نمردفلج وخانه نشین شدتاحکومت مختارزنده بودومختاراوراکشت.)



:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

آمدن زعفرجن به دیدارامام حسین(ع) درکربلا!

هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود . در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می اید. زعفرجنی گفت :(( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در حین رفتن به آن شهر ، عبور ما به رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند . ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت می رسانند .)) به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))

حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود و در هر نفسی که میکشید ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم .

همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟! حضرت فرمود : خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم . اگر من در جای خود بمانم خداوند بوسیله چه کسی این مردم نگونبخت را مورد امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........

جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم ولی باید حجت بر مردم تمام شود تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود با دلیل هدایت شود .))

من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!

گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم .مادرم وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س ) چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم و چون نگاه کردیم ، دیدیم که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))

در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام آنان را مرخص فرمود .



:: بازدید از این مطلب : 471
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

رامیبردیم شب شدناگهان دیدم جبرییل به یارانم دمیدوآنهامردند...

 

من از کسانی بودم که سرامام حسین (ع)رامیبردیم شب شدناگهان دیدم جبرییل به یارانم دمیدوآنهامردند...

درکتاب صراط مستقیم می نویسد:

اعمش گوید:مردی رادرطواف خانه ی خدادیدم که می گوید:خداوندا!مرابیامرز،هرچندکه من می دانم هرگزمرانخواهی آمرزید.

ازاوپرسیدم:چراچنین می گویی؟

گفت:من ازجمله افرادی بودم که ماموریت داشتم سرمطهرامام حسین(ع)رابه سوی یزیدلعنت الله ببریم،مادرکناردیری نشستیم،سفره پهن کردیم تاغذابخوریم،ناگهان دیدیم دستی ازمیان دیواربیرون آمدومی نویسد:(آیاامتی که حسین(ع)راکشتند،امیددارندکه جدش درروزقیامت آنهاراشفاعت کند؟)

ماوحشت کرده وترسیدیم،عده ای ازماخواستندآن دست رابگیرندولی پنهان شد،وقتی واردمجلس یزیدشدیم هنگامی که شب شدمن وعده ای دیگررابرای نگهبانی ازسرمبارک امام حسین(ع)گذاشتند!

من ناگهان دیدم که حضرت آدم،ابراهیم،موسی،عیسی،ومحمد(ص)باگروهی ازفرشتگان فرودآمدند،جبرییل به تک تک یاران من دمیدوآنهامردند...،وقتی به من نزدیک شدپیامبرخدا(ص)فرمود:

اورارهاکن،خداونداورانیامرزد.وپس ازآن مرارهاکردند.

(البته فکرمی کنم اوزنده ماندتااین معجزه رابرای دیگران تعریف کند!)



:: بازدید از این مطلب : 433
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

برات آزادی از عذاب جهنم

این‏ها برات آزادی از عذاب جهنم است که به زائرین قبرامام حسین(ع) در شب جمعه داده می‏شود...

 

سلیان بن أعمش گوید:
در کوفه همسایه‏ای داشتم که نسبت به خاندان رسالت بی‏توجه بود.
روزی به او گفتم:
«چرا به زیارت قبر حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام نمی‏روی؟»
گفت: «چون بدعت است و هر بدعتی موجب گمراهی است و گمراهی موجب دخول در دوزخ است.»ش
من چون این سخنان یاوه را شنیدم روی از او برگرداندم. چون شب جمعه شد، با خود گفتم:
صبح زود می‏روم و برخی از فضائل امام حسین علیه ‏السلام را برای همسایه‏ام بیان می‏کنم، بلکه از خواب غفلت بیدار شود.
وقتی که به در خانه‏ی او رفتم او را نیافتم و چون سراغ او را گرفتم، گفتند که او دیشب برای زیارت امام حسین علیه ‏السلام به کربلا شرفیاب شده است.
در دریایی از تعجب غرق شدم چرا که سخنان دیشب او را هنوز در ذهن داشتم. پس سریعا به طرف کربلا حرکت کردم و چون به آنجا رسیدم او را دیدم که دائما در رکوع و سجود است، در حالی که اصلا از عبادت خسته نمی‏شود.
به او گفتم: «ای همسایه! تو که می‏گفتی زیارت امام حسین علیه ‏السلام بدعت است پس چرا به زیارت آن حضرت آمده‏ای؟!»
گفت: «عزیز من! آن وقتی که این حرف را می‏گفتم، ابدا قائل به امامت حضرت نبودم؛ تا اینکه شب گذشته (شب جمعه) در خواب دیدم که پیامبر اکرم و امیرمؤمنان و جمعی از امامان معصوم علیهم‏السلام به همراه برخی از پیامبران به زیارت امام حسین علیه ‏السلام آمده‏اند و هودجی همراه ایشان بود.»
پرسیدم: «در میان این هودج چه کسی است؟»
گفتند: «فاطمه‏ی زهرا است که به زیارت فرزندش حسین آمده است.»
من به نزدیک هودج رفتم، دیدم که آن حضرت از داخل هودج رقعه‏ها و کاغذهایی بیرون می‏ریزد!
پرسیدم: «این رقعه‏ها چیست؟»
گفتند: «این‏ها برات آزادی از عذاب جهنم است که به زائرین قبر حسین در شب جمعه داده می‏شود.»
در آن حالت ناگهان هاتفی آواز داد که:
«ما و شیعیان ما در بلندترین درجه از درجات بهشت هستیم.»
پرسیدم: «این جماعت کیستند که به زیارت آمده‏اند؟»
گفتند: «حضرت پیغمبر با انبیاء و ائمه‏ی هدی.»
چون این واقعه را دیدم، ناگهان از خواب برخاستم و به سرعت تمام خود را در دل تاریکی‏ها به کربلا رساندم و مشغول گریه و زاری و توبه شدم و با خود قرار گذاشتم که تا حیات من باقی باشد از جوار آن حضرت دور نشوم.»" 1 ".



:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.

برده سیاه سفید وخوش بو،شد.معجزات امام حسین(ع)

 

برده سیاه سفید وخوش بو،شد.معجزات امام حسین(ع)

جون بن ابی مالک یکی ازهمراهان امام حسین درروزعاشورا بود.جون اهل نوبه بودودرزمان حضرت علی (ع)برده بودکه امام علی(ع)اورابه یکصدوپنجاه دینارخریده وزمانی که ابوذرغفاری(به دستورعثمان به ربذه تبعیدشد)اورابه ابوذربخشیدوباابوذربه ربذه رفت وتاوقتی ابوذروفات یافت باهمه ی سختی هادرآن بیابان برهوت کنارش ماندبعدبه مدینه بازگشت درخدمت حضرت علی(ع)وسپس نزدفرزندش امام حسن(ع)وپس ازآن همراه امام حسین(ع)شدوبه همراه امام به کربلا آمد.

 

اوبرده ی سیاه چهره ای بودکه روزعاشورانزدامام (ع)آمدوبرای مبارزه اجازه خواست.

امام حسین(ع)فرمود:تومجبورنیستی به جنگ بروی،توبرای عافیت همراه ماآمده ای،خودرابه زحمت مینداز!

جون گفت:من درراحتی باشم ودرسختی شماراتنهابگذارم؟!!بخداسوگندهرچندکه بوی بدن من بد،وحسب ونژادمن رفیع نیست ولی امام بزرگواری چون شمابوی مراخوش وبدنم رامطهرورارنگ روی مراسفیدمی کندوبه بهشتم مژده می دهد!بخداسوگندکه ازشماجدانگردم تاخون سیاه من باخون شریف شماآمیخته گردد!بعدشجاعانه شروع به جنگ کردوبیست وپنج نفرازدشمنان رابه قتل رساندتااینکه به شهادت رسید.

امام حسین(ع)بربالین اوحاضرشدوگفت:خدایا!روی اوراسپیدوبوی اوراخوش واورابانیکان محشورکن وبامحمدوآل محمدآشناومعاشرگردان.

ازامام باقر(ع)روایت شدکه:بعدازواقعه عاشوراهرکسی کشته ی خودراازمیدان بیرون می بردوبه خاک می سپرد،اماجون کسی رانداشت تااوراازمیدان بیرون برد!به همین جهت پیکرپاره پاره ی اوراپس ازده روزدیدنددرحالی که بوی عطرومشک ازبدنش به مشام می رسید!



:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 12 آبان 1393
.
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی