.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

 بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید وزین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید وزین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست
هم از زندگی است اینک زخاموش نفیرید



:: بازدید از این مطلب : 778
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 26 فروردين 1392
.

 مینویسم بدون تو
بدون حضور تو
با دلی تنها
با هزار آه
با نگاهی بغض آلود به این فاصله
به این شب ها به این کاغذ های باطله
کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگات
برای بیان مخمل رنگ چشمات
بدون تو
این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد
چه وسعتی...چه رنگ شبگیری دارد
بدون تو
سوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید می شود در نگاهم
بدون تو آه بدون تو...
حسرت چه جولانی میدهد برای لحظه دیدار
جسمم چگونه میجوشد  در این سوی دیوار
مثل یک بیمار
گذر کند این زمان طعنه تلخی است انگار
بدون تو  قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تو
لحظه های با تو بدون مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ میکند
بدون تو آه که زمان با من انگار گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما...
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها
ساده و کودکانه گریه میکنم



:: بازدید از این مطلب : 1151
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 26 فروردين 1392
.

 علت عاشق ز علتها جداست ....عشق اصطرلاب اسرار خداست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان....چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشن تر است ....لیک عشق بی زبان روشن تر است

 

اگر دنياي ما دنياي سنگ است

بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است

 اگر دنياي ما دنياي درد است

بدان عاشق شدن از بحررنج است

 اگر عاشق شدن پس يک گناه است

 دل عاشق شکستن صد گناه است

 

 

يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

 طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم...

 يادمان باشد اگر اين دلمان بي کس ماند

طلب مهر ز هر چشم خماري نکنيم...

 يادمان باشد که دگر ليلي و مجنوني نيست

 به چه قيمت دلمان بهر کسي چاک کنيم...

 يادمان باشد که در اين بحر دو رنگي و ريا

دگر حتي طلب آب ز دريا نکنيم...

 يادمان باشد اگر از پس هر شب روزيست

 دگر آن روز پي قلب سياهي نرويم...

 يادمان باشد اگر شمعي و پروانه به يکجا ديديم

 طلب سوختن بال و پر کس نکنيم...

  

ژ
ؤ



:: بازدید از این مطلب : 747
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 26 فروردين 1392
.

نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی